زنان در آزادی؛ استادیوم آزاد شد؟
ورود زنان ایرانی به استایوم آزادی پس از چهار دهه با واکنش های متفاوتی روبرو شده است. تعدادی از روزنامه نگاران و تحلیلگران در اینباره برای صفحه ناظران نوشته اند.
فقدان حس احترام/ آزاده کریمی، روزنامه نگار
حضور زنان روز پنجشنبه در ورزشگاه آزادی در ذات خود دارای ارزش مثبتی است و قطعا تجربهای فراموشناشدنی برای زنان، تماشاچیان مرد، بازیکنان فوتبال هر دو تیم و بینندگان تلویزیونی این بازی است. بازی ایران و کامبوج در فصل تلاشها برابری طلبی زنان و تاریخ فوتبال ایران ثبت میشود، اما در فقدان حس "احترام".
مشروعیتی "موقت"، محدود به بازیهای ملی و در چارچوب بستری امنیتی و نه چندان مطمئن از عدم خشونتورزی فیزیکی و روانی علیه زنان حاضر در ورزشگاه، این آزادی را در قالب محدودیت، فشار و در نهایت خالی از احترام به شأن بشری توصیفپذیر میکند.
تجربه موقعیتی استثنایی که از علمای حوزوی تا دستگاه قضایی مخالفت صریحی نسبت به آن نشان دادند، ضمانتی برای اعتبار همیشگی نیست و به نظر میرسد اساسا استراتژی 40 ساله در قبال ورود زنان به ورزشگاه را تغییر نخواهد داد.
این تجربه با چارچوبهای وسیع و حتی نامشخص، اما حداقل تمرین 90 دقیقهای برای درک بهتر وضعیت زنان و ضرورت درک دموکراسی اخلاقی، برای دگرگونسازی جامعه مفید خواهد بود. روز پنجشنبه، سرآغاز عملی حل و فصل سلطهگری وضعیتهای زنانه و مردانه است، که نباید در ابعاد تجربه فردی زنان باقی بماند و بلکه باید فرصتی برای جلب حمایت مردان از جنبشهای تحولخواه زنان ایران باشد.
فتحی تازه در چالش با بنیادگرایان/ مهرداد درویش پور، تحلیلگر اجتماعی
استقبال گسترده زنان از امکان حضور آزاد و با مجوز برای بیش از چهار هزار زن در دیدار تیمهای ملی فوتبال ایران و کامبوج در ورزشگاه آزادی تهران که از جمله با فروش برق آسای سهمیه تعیین شده برای زنان خود را به نمایش گذاشت، نشان از شکست یک سیاست و عقب نشینی نظام در حوزه ای از تبعیض جنسیتی دارد که چهار دهه بر آن اصرار داشته است. عطش و اراده زنان در شکستن سد ورود به ورزشگاه "آزادی" اما نشان از تعرضی نوین برای پایان بخشیدن به تبعیض جنسیتی دارد.
در کنار تلاش های زنان و فعالان حقوق زنان، به نظر می آید خودسوزی سحر خدایاری (دختر آبی) و تشدید فشار فیفا و تهدیدات آن در این اواخر، نقش تعیین کننده ای در این عقب نشینی داشته است. هرچند معلوم نیست تا چه حد این عقب نشینی تاکتیکی و موقت است یا نشان از پایان یک دوران دارد. انتشار عکس علی خامنه ای در ورزشگاه آزادی در روزهای اخیر شاید تلاشی است برای پنهان کردن مسئولیت مستقیم او در اتخاذ این سیاست که ممکن است یکسره پایان یابد.
با این همه این عقب نشینی همراه با هزینه دار کردن حضور زنان در ورزشگاه آزادی است. پیش از این دادستان کل کشور حضور زنان در ورزشگاهها را با "حرکات حساب شده دشمنان" مرتبط دانست. اعلام حضور گسترده ماموران پلیس زن برای کنترل تماشاچیان زن و "تامین امنیت" در ورزشگاه که با حضور زنان به خطر افتاده است. نشان از نگاه امنیتی نظام در ورزشگاه ها است.
"حفاظ کشی" محل حضور زنان در ورزشگاه، تاکیدی نمادین بر این واقعیت است که رفع ممنوعیت از حضور زنان به معنای برچیده شدن سیاست تداوم تفکیک جنسیتی در ورزشگاه ها نیست. امنیتی ساختن حضور زنان در ورزشگاه ها درحالی است که طبق نتایج نظرسنجی رسمی کشور اکثر مردم موافق حضور آزاد زنان در ورزشگاهها هستند.
از این رو عقب نشینی نظام در این حوزه شاید بیش از هرچیز جلوه ای از توان زنان در چالش اقتدار بنیادگرایان اسلامی در ایران است. امری که بی شک در پی این پیروزی، اعتماد به نفس تازه ای در زنان آفریده و به تحرک شان در مبارزه برای پایان بخشیدن به تبعیض جنسیتی شتابی تازه خواهد داد.
یک ماه بعد از خودسوزی سحر/ لادن سلامی، روزنامه نگار
یک ماه بعد از خودسوزی سحر خدایاری معروف به دختر آبی، به زنان اجازه حضور در ورزشگاه آزادی و برای تماشای بازی ایران-کامبوج داده شد.
در چهل سال گذشته فعالان مدنی و زنان تلاش زیادی کردند تا محدودیت حضور زنان در ورزشگاهها برای تماشای مسابقات ورزشی برداشته شود، اما همواره با مخالفت مواجه می شدند. حتی پس از تلاشهای جامعه مدنی و فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، مبنی بر حضور آزادانه زنان به استادیومهای فوتبال، شاهد نارضایتی هائی از سوی مقام های جمهوری اسلامی بودیم.
محمدجعفر منتظری، دادستان کل ایران هفته گذشته مسئله حضور زنان در ورزشگاهها را "حرکت حساب شده دشمنان" جمهوری اسلامی دانست و از فیفا انتقاد کرد. صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم در هفته گذشته با طرح این سوال از زنان که "آیا ورود به استادیوم دغدغه اصلی شماست؟" سعی در بی اهمیت جلوه دادن این حق داشته است.
به عنوان فردی که با تمام وجود از این تبعیض رنج بردهام، ضایع شدن هیچ حقی را بیاهمیت نمی دانم. دوران دبیرستان علاقه زیادی به تماشای مسابقات ورزشی داشتم که تنها محدود به تماشای برنامه ورزش و مردم یا خواندن مجلات کیهان ورزشی و دنیای ورزش، شده بود زیرا تمام محیط های ورزشی مردانه بود.
این حرکت را در چارچوب مطالبات کلی زنان می توان در جمع مثبت دانست. اگرچه به دلیل فروش محدود بلیط و تنها اختصاص چهار جایگاه از استادیوم آزادی به زنان، می توان گفت هنوز تعداد زیادی از زنان پشت درهای بسته ورزشگاهها از تماشای مسابقات، محروم هستند.
آزادی فنسی در قفس آزادی / بهزاد پورصالح، روزنامه نگار
فنسهای آهنی را جوش دادهاند، چند هزار پلیس در آماده باشند، کارشکنیها و تجمعها و تهدیدها راه به جایی نبرده و روز پنجشنبه زنان ایرانی برای اولینبار بعد از 40 سال میتوانند با خرید بلیت وارد ورزشگاه آزادی شوند. با همه اینها همچنان صدای اعتراض زنان بلند است.
با اینکه تعداد زیادی از کسانیکه موافق ورود زنان به ورزشگاهها هستند اتفاق امروز را یک پیروزی بزرگ میدانند اما بسیاری دیگر هم این نوع آزادی تحت فشارهای بینالمللی را عاریتی و وابسته به لطف و کرامت فیفا و مسئولان جمهوری اسلامی میدانند.
درنظرگرفتن تعداد محدودی بلیت برای زنان، محدود شدن ورود زنان به ورزشگاهها در بازیهای ملی، فنس کسی اطراف جایگاه زنان و از این قبیل کارها نشان میدهد چیزی در ساختار جمهوری اسلامی تغییر نکرده و زنان همچنان به عنوان جنس دوم تلقی میشوند و با محدودیتهای بسیاری مواجهاند.
عقبنشینی مسئولان ایران در برابر حق مسلم زنان برای ورود به ورزشگاهها علاوه بر تلاش چند ساله زنان برای به دستآوردن این حق منوط به فشارهای بینالمللی شده است. همین موضوع نشان میدهد با اینکه ورود زنان به ورزشگاه یک قدم بلند رو به جلو است اما کاهش فشارها میتواند مانند بسیاری از قدمهای دیگری که مردم ایران در سالهای گذشته برداشتهاند به سرعت به پسروی تبدیل شود.
کسانی هستند که میگویند حالا وقت این حرفها نیست و نباید لذت این پیروزی را با ایرادگیری به کام زنان تلخ کرد. به نظر آنها همینقدر عقبنشینی حاکمیت ایران برای حالا کافی است و مطالبه بیشتر شاید به بستهشدن همین روزنه امید منجر شود. از قضا این نوع تفکر همبستگی نزدیکی با تفکری دارد که ورود زنان به ورزشگاه، موضوع حجاب اجباری یا تفکیک جنسیتی را اولویت زنان ایرانی نمیدانند.
اما حالا که یک اتفاق تاریخی از حال وقوع است، بسندهکردن به همین آزادی نیمبند و در قفس همان خواستی است که از طرف مسئولان ایرانی انتظار آن میرود. لطف و عنایتی که از طرف آنها مشمول حال زنان شده و آنها باید به جای ناسپاسی، شکرگذار این لطف باشند.
اما آنچه امروز زنان ایرانی بهدست آوردهاند وامدار هیچ جریان سیاسی و تبلیغ هیچ رسانه رسمی و غیررسمی نیست. این پیروزی نتیجه سالها تلاش مداوم و متکثر اما منسجم زنان برای بهدست آوردن طبیعیترین حق انسانیشان است. آنها فارغ از خط کشیها و تئوریپردازیها و اولویتبندیهایی که جریانهای سیاسی و فکری برایشان تبیین میکنند، به راهی قدم برداشتهاند که فعلا اولین نتیجه آن همین حضور محدود در ورزشگاه است.